رگ غیرتم

رگ غیرتم باد نمیکند تعصب بیهوده است

وقتی دستت دست غریبه را میفشارد


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


باد می وزد چه کسی میداند شاید امسال وقت افتادن من باشد


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


من از مردم این شهرم

همه را دوست دارم

چون هیچ کدام را نمیشناسم؟؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


دلم چون کودکی دلگیر پا را زمین میکوبد

که عمر خویش میخواهم

روان رو راحت آرام جان خویش میخواهم.

"فرداهای اشتباه"

"فرداهای اشتباه"

من در این دنیای

سلطه ی جنگ و ستم فهمیدم

کس نمی سوزد دل

از برای من و ما.

هر کسی در دنیا

فکر نفع خویش است

و نه آسایش ما.

یار خود باید بود.

فکر خود باید کرد.

دل به خود باید بست.

و نه دل بستن به

یاری سلطه گر امروزی.

ما چراغ بشریم ای یاران

دل نبندید به خاموشی و هیچ و پوچی.

ریشه های خود را

از درون نشکافید.

به هیاهوی سخن های عبث خو نکنید.

من نگویم که در این فصل سیاه

زندگی ها خوب است

هیچ چیز عالی نیست.

ولی این را همه می دانستیم

که فدا باید کرد

چیزهایی

از برای همه اهداف بزرگ.

آری یاران بنویسید و بخوانید که دنیا باید

به شهامت

و به اندیشه والای شما پی ببرد.

باز هم می دانیم

گاه گاهی هم هست

که تحمل باید

گر چه دانم سخت است.

"زندگی"

مثل همیشه کم حرفم و ساکت

نمی خوام خیلی حرف بزنم اما

تو زندگی همیشه همونی میشه که آدم نمیخواد!

دعوتین به غمی کوتاه :

"زندگی"

زندگی یه دسته گل نیست که بذاری پای عشقت

زندگی غصه و درده که ببینی جای عشقت

زندگی یه اتفاقه که بگن تقدیر ماها ست

زندگی یه اشتباهه که بگن تقصیر ماها ست

باور دنیای ماها گنگ و نامفهوم و سخته

تا کجای زندگی مون، سختی هم همراه بخته؟!

ما همه کوه غروریم با دل و قلبی شکسته

توی این راهی که میریم، پشت هر عشقی شکسته

ما یه بازیچه ی خوبیم توی دست عشق و دنیا

زندگی یه گرگ گشنه ست توی دست خسته ی ما

واسه درک این هیولا تا همیشه دیرِ دیره

زندگی یه عکس کهنه ست با روبان و قاب تیره

زندگی یه پل از اینجا تا سلام سرد مرگه

ساده میگم تا بدونی، قصه ی پاییز و برگه...

احساس تو

چه احساس قشنگیه، همین که هردو اینجاییم

همین که هردو دلتنگیم، یه وقتایی که تنهاییم


چه روزایی که پرپر شد میون "آرزو ، ای کاش"

یه دنیا مال من می شد بگی امروزو با من باش...


از اون وقتی که اینجایی چقد این خونه دلبازه

نمی دونی تو قلب من چه حسی با تو می سازه


نمی دونم چرا وقتی تو هستی حال من خوبه

شروع سال من بودی، چقد امسال من خوبه


تموم آرزوی من همین احساس دلبنده

دلم دلبستگی هامو به احساس تو می بنده


من این آرامش خوبو از احساس تو می دونم

همیشه قدّ این خوبی به احساس تو مدیونم




پ.ن

هیچگاه نگو با نشستن مشکلی حل نمی شود

شاید بهانه کردن مشکل

تنها راه همنشینی با توست!

نظرسنجی